ماجرای جابر و رساندن سلام پیامبر (ص) به امام باقر (ع)
جابر بن عبدا… انصاری یکی از یاران بزرگ پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود. روزی پیامبر به ایشان فرمود: بعد از من شخصى از خاندان مرا خواهى دید که اسمش اسم من و قیافه اش شبیه قیافه من خواهد بود. او درهاى دانش را به روى مردم خواهد گشود… سلام مرا به او برسان.
سالها بعد، زمان امام سجاد (عليه السلام)، روزی جابر از کوچه های مدینه عبور می کرد که چشمش به امام باقر (عليه السلام) افتاد. وقتی دقت کرد دید نشانه هایی که پیامبر فرمودند، عینا در این شخص وجود دارد. پرسید: اسم شما چیست؟ حضرت فرمود: من محمد بن علی بن الحسین هستم.
جابر پیشانی حضرت را بوسه زد و گفت: جدت پیامبر به وسیله ی من به تو سلام رساند.
حضرت به واسطه ی این خیری که جابر انجام داده بود، قصد کردند که به جابر چیزی ببخشند.
فرمودند: جابر تو از زمان پیامبر تاکنون در مجالس ایشان و 4 امام دیگر حضور داشتی. اکنون به من بگو به کجا رسیدی؟
جابر گفت: مولای من! من به جایی رسیدم که فقر را بیشتر از غنا دوست دارم، اگر ذلیل باشم برایم بهتر است که عزیز باشم، اگر مریض باشم بیشتر دوست دارم تا سالم باشم.
امام باقر (عليه السلام) فرمودند: ولی ما اهل بیت اینگونه نیستیم!
جابر پریشان شد و گفت: ببخشید پسر پیامبر! می شود بگویید شما چگونه هستید؟
حضرت فرمود: خداوند هر چه به ما دهد می پسندیم، اگر فقر دهد آن را می پسندیم، اگر بیماری دهد آن را می پسندیم. اگر غنا دهد آن را می پسندیم..
ما عبد هستیم. بنده ی او هستم.
به عبارت ساده ی امروزی ما؛ هرچه از دوست رسد نیکوست…