داستان ظهور قسمت چهاردهم

0 1,612

اگر شما به تازگی قصد دارید به مطالعه داستان ظهور بپردازید، می توانید قسمت های قبلی را در لینک زیر بخوانید.

داستان ظهور

اکنون وارد قسمت بعدی ماجرا می شویم.

داستان ظهور قسمت چهاردهم

آنانى كه بار ديگر زنده شده اند!

همه منتظرند تا فرمان حركت صادر شود، لشكر به گروه هايى منظّم تقسيم شده است.

در اين ميان متوجّه يك گروه هفت نفرى مى شوم. جلو مى روم و از يكى از آنها مى خواهم كه درباره خودش سخن بگويد.
او خودش را «تلميخا» معرّفى مى كند.

نمى دانم او را مى شناسى يا نه؟

«تلميخا»، نام يكى از اصحاب كهف است، اصحاب كهف همان هفت نفرى هستند كه در قرآن قصّه آنها آمده است.

آيا سوره كهف را خوانده اى؟

آن هفت نفر خدا پرست از ترس طاغوت زمان خود به غارى پناه بردند و بيش از سيصد سال در آن غار خواب بودند.
شايد بگويى: آقاى نويسنده، عجب حرف هايى مى زنى؟ حواست كجاست؟ نكند خيالاتى شده اى؟ اصحاب كهف هزاران سال است از دنيا رفته اند، آخر چطور آنها را در لشكر امام زمان، مى بينى؟

من در اينجا فقط يك جمله مى گويم:

مگر سخن امام صادق(ع) را نشنيده اى كه فرمود: «هرگاه قائم ما قيام كند خداوند اصحاب كهف را زنده مى كند».
آرى، در لشكر قائم آل محمّد(ع) افراد زيادى هستند كه بعد از مرگ به امر خدا زنده شده اند تا آن حضرت را يارى كنند.
يكى ديگر از آنها «مقداد» است.

او يكى از بهترين ياران پيامبر و حضرت على(ع) بود كه اكنون به امر خدا به دنيا بازگشته است.
ديگرى «جابر بن عبد الله انصارى» است. او از ياران نزديك پيامبر بود و تا زمان امام باقر(ع)، زنده ماند.

همان كسى كه روز «اربعين» به كربلا آمد و در آب فرات غسل كرد و قبر شهيد كربلا را زيارت كرد; اكنون، او زنده شده است تا انتقام خون امام حسين(ع) را بگيرد.

من عدّه زيادى را مى بينم كه مى گويند ما در عالم برزخ بوديم و چون امام زمان ظهور كرد، فرشته اى نزد ما آمد و به ما خبر داد كه روزگار ظهور فرا رسيده است، برخيزيد و به يارى آن حضرت بشتابيد.