داستان ظهور قسمت هشتم

0 1,311

اگر شما به تازگی قصد دارید به مطالعه داستان ظهور بپردازید، می توانید قسمت های قبلی را در لینک زیر بخوانید.

داستان ظهور

اکنون وارد قسمت بعدی ماجرا می شویم.

داستان ظهور قسمت هشتم

صداى شيطان به گوش
مى رسد!

مدّتى است مردم دنيا صداى جبرئيل و نداى او را شنيده اند. دل هاى آنها به سوى امامِ خوبى ها متوجّه شده و همه دوست دارند امام را ببينند.

درست است كه كوفه و مدينه الان در تصرّف سفيانى است; امّا اگر به يكى از اين دو شهر بروى، مى بينى كه سپاهيان سفيانى به حق بودن فرمانده خود شك كرده اند و مى خواهند از بند سپاه سفيانى رها شوند و به سوى امام بيايند.

از آنجا كه شيطان، دشمن سعادت انسان هاست، مى خواهد هر طور كه شده باعث گمراهى مردم شود. او اكنون نيز در فكر فريب دادن مردم است و مى خواهد مانع پيوستن آنها به امام بشود.

او مى داند كه با ظهور امام زمان، بندگان خوب خدا در دنيا حكومت خواهند كرد و براى ناپاكان در زمين جايى نخواهد بود.
به همين دليل، موقع غروب آفتاب، شيطان با صداى بلند، همه مردم دنيا را مورد خطاب قرار مى دهد و مى گويد: «اى مردم، آگاه باشيد كه سفيانى و ياران او حق هستند».

همه مردم اين صدا را مى شنوند; امّا نمى دانند كه صداى شيطان است. عدّه اى به گمراهى مى افتند و صداى شيطان آنها را فريب مى دهد و متأسفانه آنها از امام زمان بيزارى مى جويند.

من خيلى دلم به حال اين مردم مى سوزد كه چگونه فريب شيطان را مى خورند.

در سخنان امامان معصوم علیهما السلام آمده بود كه در نزديك روزگار ظهور، دو ندا در آسمان طنين خواهد انداخت.

نداى اوّل كه نزديك طلوع آفتاب به گوش مى رسد، نداى جبرئيل است و صداى دوم كه نزديك غروب خورشيد به گوش مى رسد، صداى شيطان است.

شيعيان كه از قبل، اين مطلب را مى دانستند هرگز فريب نمى خورند. آنها مى دانند كه حكومت عدل الهى بسيار نزديك است.