حدیث درباره سوغاتی سفر
وقتی ابراهيم دچار تنگى شد نزد قوم خود آمد و در يك تنگى نزدشان آمد و دچار بحران بودند و با دست تهى برگشت، و چون نزديك منزلش رسيد از الاغش فرود شد و خورجين خود را پر از شن كرد تا روح ساره را آرام سازد، و چون به منزل آمد خورجين را از الاغ فرود آورد، و به نماز ايستاد.
ساره آمد و آن را گشود و ديد پر آرد است از آن خمير كرد و نان پخت و به آن حضرت گفت: از نماز بار گير و بخور،به او فرمود: اين از كجا است؟ گفت:از آردى كه در خورجين است و او سر به آسمان برداشت و گفت: گواهم كه تو خليل هستى (در دنبال آيه وَ اِتَّخَذَ اَللّٰهُ إِبْرٰاهِيمَ خَلِيلاً )