دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان

941

درخواست لذت احسان از خداوند

خدایا کاری کن که خوبی ها را دوست داشته باشم و از بدی ها بدم بیاید و عبادت و انجام هر کار خوبی نزد من محبوب باشد.

 

این دعای خیلی خوبی است که انسان طوری باشد از کار خوب لذت برد. اگر خواستی کار خوبی انجام بدهی مخفیانه انجام بده و قصد قربت کن؛ اگر باخبری که همسایه ات تنگدست است خیرات و صدقات خود را به شخص ناشناسی؛ مثلاً به یک بار بری بده؛ بگو این قالی را برو بده در خانه فلانی؛ تا خدای نخواسته همسایه ات خجل نشود. طوری زندگی کنید که آبروی کسی را نریزید. در احسان، اهل ریاکاری نباشید . که اگر این گونه بودید در قیامت برای شما اجر و پاداش نیست.

اجناس خوب و اعلاء صدقه بدهید

جنس خوب هم صدقه بدهید؛ اگر متمکن هستی جنس اعلاء را برای صدقه و خیرات کنار بگذار.

 

شخص متمکنی می گفت برای زکات فطریه جو می شود داد؟ به او گفتم: مگر خودت نان جو می خوری؛ تو که وضعت خوبه برنج اعلای آستانه اشرفیه بده؟ چرا جو می دهی؟! تازه وقتی هم به درب منزل مستحق بردی نگو این فطریه هست؛ تو چکار داری بگویی این برنجی که آورده ام؛ فطریه است! بگو به منزلتان می آمدم خواستم دست خالی نیایم؛ بگو عیدی است و … کاری نکن که فامیل فقیرت؛ همسایه تنگدستت خجالت بکشد.

 

بهترین خوبی ها این است که آدمی به فامیل فقید کمک کند، بعضی ها به فامیل کمک نمی کنند حتی مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) احتیاط می کردند و می گفتند: اگر در شهر تان مستحق وجود دارد ؛ اشکال دارد که فطریه را به شهر های دیگر بفرستید. پس اگر شما اهل تهران باشید و پول فطریه را فرستادی اصفهان اگر این پول در بین راه تلف شد، شما ضامن هستی و باید یک مرتبه دیگر این پول را بدهی.

 

پس دعا دعای خیلی خوبی هست؛ از خدا بخواهیم که احسان را در نزد ما محبوب کند.

 

حدیث

 

در حدیث وارد شده است «خَیرُکُم مَن اَطعَم الطَعام» بهترین شماها کسانی هستند که اطعام طعام می کنند؛ غذا درست می کند و به دیگران اطعام می دهد.

 

در قدیم رسم بود کسی که مرده ای داشت در شب های جمعه همان غذایی که میت ایشان دوست داشت می پختند و خیرات می کردند؛ مثلا اگر پدر مرحوم کسی، قیمه پلو دوست داشت، شب جمعه آن را تهیه می کردند و خیرات می کردند و …

 

در روایت آمده است که ارواح مردگان مومنین در شب های جمعه بر بالای پشت بام منازل اقارب و خویشان سر می زنند و می گویند: آن لقمه هایی که جلوی سگان می اندازید به نیت ما خیرات کنید! ما محتاج هستیم، التماس می کنند!

والدین بعد از مرگ نیز باید از ما راضی باشند.

 

بیاد دارم، زمانی که بچه سال بودم و در مغازه پدرم کار می کردم، بعضی ها سوار بر گاری؛ سیب قندی آورده بودند و داد می زدند؛ «خیرات مرده ها». شما هم برای اموات خیرات داشته باشید. اما متاسفانه الان کسی به فکر مردگان نیست! آن وقت می گویند: آقا کار من پیچیده است و گره در زندگی دارم؛ باید چکار کنم!؟ وقتی پدرت از تو راضی نیست، همین می شود. اگر هم بگویی پدرم تا زنده بود از من راضی بود آن مربوط به زمان حیات آن خدا بیامرز است، نه حالا که او را فراموش کرده ایی! الان که دست او از دنیا کوتاه شده و تو برای او کار خیری نمی کنی از تو ناراضی است.

 

حدیث:

در روایت آمده است: بعضی از افراد هستند که در زمان حیات، والدین آنها از ایشان راضی بودند و بعد از مرگ از فرزندان خود؛ ناراضی هستند.

 

شخصی در خواب دید که ارواح مومنین به سرعت به سوی بهشت در حرکت هستند و در بین ایشان شخصی بود که لنگ لنگان به سوی بهشت قدم برمی داشت؛ از او سئوال کرد: علت این که شما به آهستگی در حال حرکت به سوی بهشت هستید، چیست؟

مرد جواب داد: آن ارواح مومنینی که به سرعت حرکت می کنند بخاطر این است که اولاد آنها نسبت به اموات خود، اهل خیرات بوده اند، اما فرزند من برای پدرش کار خیری انجام نمی دهد و سیر و حرکت من به سوی بهشت آهسته و کند می باشد.

مرد گفت: آدرس منزل فرزند شما کجاست تا به او اطلاع بدهم.

روح آن مومن گفت : پسرم رخت شویی دارد و در فلان منطقه ساکن است.

این شخص از خواب بیدار می شود و فرزند آن مرحوم را پیدا می کند و شرح واقعه می کند و می گوید: فلانی پدرت از تو ناراضی است و در عالم خواب از تو گله کرد و از تو می خواست که برای او خیراتی داشته باشی.

پسر آن مرحوم که وضع مالی مناسبی نداشت و کمی عصبانی بود دست در زیر آب دریا کرد و مشتی آب بیرون ریخت و گفت: این مشت آب هم خیرات پدرم.

فردا شب در خواب دید که پدر این شخص با تندی حرکت می کند و تعجب کرد! پرسید داستان از چه قرار است؟

جواب داد: آن زمانی که پسرم با عصبانیت آن مشت آب را از دریا بیرون ریخت، در کنار ساحل دریا ماهی ریز و کوچکی در حال مردن بود و به خشکی افتاده بود؛ وقتی پسرم آن مشت آب را به بیرون دریا ریخت و گفت: این هم خیرات پدرم، آن مشت آب بر روی آن ماهی ریخت و او هم جانی گرفت و به داخل دریا پرید، و زنده ماند به برکت همان یک عمل این گونه شد.

 

یک کار خوب سبب نجات یک نفر می شود، لذا در حدیث آمده است: « خَیرُکُم مَن اَطعَم الطعامَ و اَفشاء السلام وَصَلَّی وَ الناسُ نیام »

بهترین شما کسی هست که اطعام کند و بلند سلام کند و اهل نمازشب باشد در زمانی که مردم در خواب هسنتد.

 

البته انسان باید خودش را از همه بدتر بداند و موقع نماز شب به یاد این حدیث نباشد که بله من از همه بهتر هستم؛ و دچار عُجب بشود.

 

پرهیز از عجب

 

امام سجاد علیه السلام در حدیث ابوحمزه ثمالی به ما یاد داده اند و فرموده اند: « خدایا آیا در بین بندگانت از من بدتر وجود دارد «فَمن یَکونُ اسوءَ حالٍ منی » [6] با اینکه ایشان معصوم است، ولی اینگونه خودش را کوچک می بیند، بخاطر همین هیچ وقت نگویید که من خوب هستم. ولو حدیث می گوید شما خوب هستید و اهل اطعام طعام و خیرات و نماز شب هستید. همیشه بین خوف و رجاء باشید.

 

وَ کَرِّهْ إِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ

خدایا من را طوری قرار بده که از فسق و معصیت بیزار بشوم و از گناه کردن بدم بیاید، اگر گناه در نظر شما به شکل نجاست تمثل پیدا بکند، هرگز گناه نمی کنی

 

راز عصمت معصوم:

اگر معصوم اهل گناه نیست به خاطر این است که ایشان باطن و حقیقت گناه را می بینند و در منظر ایشان گناه زشت جلوه می کند.

وَ حَرِّمْ عَلَیَّ فِیهِ السَّخَطَ وَ النِّیرَانَ؛ خدایا غضب و آتش خودت را بر من حرام کن.

 

خاطره:

در نجف اشرف شخصی با آیت الله سیبویه شوخی می کرد و می گفت: شما جلوی در بهشت، من را هل بدهید تا داخل بهشت شوم؛ من توان جهنم رفتن را ندارم؛ «خدایا ما حال جهنم رفتن نداریم، جهنم خیلی مشکل است؛ انشا الله هر کسی با ولای امیر المومنین علی علیه السلام از دنیا برود جهنم نمی رود.»

 

شفاعت اهل بیت (ع)

امام صادق علیه السلام فرموده اند: شما ایمانتان را با خودتان بیاورید، ما از شما دستگیری و شفاعت می کنیم؛ آیاتی که در قرآن درباره شفاعت آمده است مربوط به کسانی است که با ایمان از دنیا می روند، آیات دو نوع هستند؛ بعض آیات گفته اند: « وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ » و بعض آیات این گونه است که «مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ » یعنی شفاعت نیست، پس جمع بین این دو دسته از آیات به این است که شفاعت نیست برای مردودین و شفاعت هست برای تجدیدی ها.

 

قبولی ها هم شفاعت دارند منتها برای افزایش درجه؛ اما نوع ما از گروه دوم هستیم؛ یعنی جزو تجدیدی ها هستیم و ان شاء الله با ولای اهل بیت ما را شفاعت می کنند و تجدیدی ما را درست می کنند. و فقط اولیای الهی از گروه قبولی ها می باشند ولی خدا نکند که ما جزو مردودین باشیم.

 

سرانجام وابستگی به دنیا

استاد ما آقای برهان می گفت: شخصی در حالت احتضار بود؛ هر چه شهادتین را به او تلقین می کردیم او شهادتین را نمی گفت! اتفاقا نفس او برگشت و حال او جا آمد و از او پرسیدیم: فلانی چرا شهادتین را نمی گفتی ؟

ایشان گفت : مدتی است یک آینه قدی خریده بودم و به آن علاقه داشتم؛ تا می خواستم شهادتین را بگویم، شیطان را می دیدم که به من می گوید: اگر شهادتین را بگویی، آیینه را می شکنم! و بعد از این واقعه ایشان آئینه را برد و فروخت.

این ها همه از عوارض محبت به دنیاست، ممکن است بخاطر یک آئینه انسان ایمانش را از دست بدهد!

 

بِعَوْنِکَ (کمک)

خدایا همه این دعاها را از تو خواستم ولی تا خودت کمک نکنی من نمی توانم به این امور متخلق بشوم و بدون یاری تو این مسائل محقق نمی شوند.

 

شما باید یک قدم بردارید تا خدا هم شما را کمک کند. در روایت آمده است: اگر شما یک قدم بسوی او بر داری خداوند هروله کنان بسوی تو می دود؛ لذا نا امید هم نباش. ولی باید یک قدم بسوی او برداری تا امدادهای الهی را ببینی

 

یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِین
یعنی ای خدایی که هر کسی که به تو بگوید الهی پناهم بده تو پناهش می دهی